شناخت توانمندی ها، تکه ی خالی پازل جذب و استخدام
همین حالا در آزمون کلیفتون شرکت کنید
تا با توانمندیهای برتر خود آشنا شوید
و آنها را شکوفا سازید.
با نگاهی سطحی و کلی به فضای کسبوکارها، ممکن است چنین تصوری شکل بگیرد که کارفرمایان همواره در تلاشاند تا با پرداخت حداقل حقوق، نیروهایی مطیع و فرمانبردار استخدام کنند و با بهرهکشی بیش از حد از توان آنها، بیشترین بازدهی را کسب نمایند. با این حال، چنین نگرشی معمولاً منصفانه نیست و واقعیتهای موجود در فضای کسبوکار، تفاوتهای قابل توجهی با این برداشت اولیه دارند. حقيقت اين است كه هر کارفرمایی دلسوز کسبوکار خود بوده و برای پیشرفت هرچه بهتر این کسبوکار، به دنبال توانمندترین و مستعدترین نیروها در جایگاههای شغلی مختلف میگردد، نیروهایی که کار خود را با بهترین کیفیت، بیشترین سرعت و بالاترین انگیزه انجام دهند. همچنين میزان سودی که به شرکت یا سازمان میرسانند، چندین برابر میزان دستمزد دریافتیشان باشد. در این صورت حتی اگر کارمندان شرکت بالاترین حقوقها را دریافت کنند و بیشترین مزایا را طلب کنند، باز هم کارفرمایان با اشتیاق و آغوشی باز، از آن نیروها استقبال میکنند. تعاملی کاملاً برد-برد. حال سوال اینجاست که در چه شرایطی نیروها قادر خواهند بود تا انتظارات کارفرمایان را برآورده کنند؟
عوامل تأثیرگذار بر آینده روشن نیروها در هنگام جذب
پاسخ دادن به این سؤال چندان آسان نیست، عوامل بسیار زیادی دستبهدست هم میدهند تا یک نیرو در سازمانی شکوفا شود، در حالیکه همان نیرو با همان شرح شغلی ممکن است در سازمانی دیگر بسیار ضعیف عمل کند. شاید بتوان تمام عوامل تأثیرگذار بر روی احتمال شکوفایی افراد در نقشهای شغلی و محیطهای شغلی را به 3 دستهی اصلی مهارتهای نرم(عوامل شخصیتی، عوامل صلاحیتزا(هوش، توانمندی و استعداد))، مهارتهای سخت(تجربه و دانش تخصصی آن حرفهی خاص) و بهداشت رواني تقسیم کرد؛ كه در مقاله قبلي به تفضیل هر کدام از این عوامل را شرح داده و کاربرد آنها در فرایند جذبواستخدام و همچنین بهترین ابزارهای سنجش آنها پرداختهایم. اما در این مقاله، قصد داریم تا شناخت بیشتری نسبت به مفهوم توانمندی و دستهبندیهایش پیدا کنیم.
شاغلان حوزه کسبوکار، توانمندیها را به خوبی نمیشناسند
فرهنگ کارمحور بسیاری از کشورهای دنیا از چین و ژاپن گرفته تا ایالات متحده، افراد جامعه را به تلاش و کوشش بسیار و صرف انرژی زیاد در راستای پیشرفت تحصیلی و شغلی و داشتن آیندهای درخشان با دستاورهای بزرگ دعوت میکند. اما سیستمهای آموزشی بسیار کمی در دنیا وجود دارند که استعدادهای افراد را مشخص کرده و پشتکار آنها را در مسیر استعدادهایشان هدایت کنند.
از سوی دیگر، بسیاری از کارفرماها و مدیران منابع انسانی نیز به شکلی کاربردی با دستهبندی توانمندیها آشنا نبوده و قادر به تشخیص توانمندیهای افراد نیستند، در نتیجه برای فرایند جذبواستخدام، قادر به تطبیق توانمندی نیروها با شرح شغلی آنها نمیباشند. پیامد عدم تطبیق توانمندیهای نیروها با وظایف محوله بر آنها، شکوفا نشدن توانمندیهای نیروهای سازمانی و در پی آن، برآورده نشدن انتظارات کارفرمایان است. حتی بيشتر متخصصین منابع انسانی و مسئولان جذبواستخدام سازمانها و شرکتها، بسیاری از توانمندیهای نیروهای متقاضی را به عنوان “توانمندی” در نظر نگرفته و قادر به استفادهی درست از نیروها در جایگاهی متناسب با توانمندیهایشان در سازمان نیستند.
برای مثال:
زمانی که بحث مهارتهای نرم مطرح میشود، بیشتر متخصصان جذبواستخدام به تعدادی از توانمندیهای حوزهی اجرایی (Executing Domain) در نظریه کلیفتون ( Clifton Theory) مانند تلاش شبانهروزی برای دستیابی به موفقیت ( Achiever)، نظم بالا، مسئولیتپذیری، تمرکز بر هدف و سازماندهی کارها توجه میکنند. حوزهي توانمنديهاي اجرايي تنها يكي از چهار حوزه توانمندي است.
عدهاي ديگر از متخصصان، در کنار توجه به موارد بالا، به بعضی توانمندیهاي حوزه تفکر استراتژیک مانند توانمندی ایدهپرداز یا تحلیلگر هم توجه دارند اما درواقع، اینها تنها تعدادی از توانمندیهاي 34 گانه و تنها در دو حوزهی توانمندی از چهار حوزه است. در نتيجه معمولاً توانمندیهای حوزهی تأٍثیرگذار و ارتباطگستر (Influencing Domain & Relationship Building) ، به کلی در نظر گرفته نمیشوند.
بطور خلاصه، شاید از 34 توانمندی کاربردی و فراگیری که در نظریه کلیفتون وجود دارد، تنها 8 یا 9 توانمندی باشند که اغلب متخصصان جذبواستخدام در نظر بگیرند.
پس همین حالا برای شناخت این توانمندیها کلیک کنید!
حوزه توانمندیهای اجرایی، تنها یکی از چهار حوزهی توانمندیها است
به عبارت دیگر، توانمندیهای اجرایی که در میان مردم جوامع شناختهشدهتر و تحسینبرانگیزتر هستند، تنها یکی از راههای رسیدن به موفقیت بوده و رهروان خاص خود را نیز میطلبد. افرادی که بطور ذاتی استعداد بیشتری در فعالیتهای اجرایی داشته باشند، احتمالاً اگر بر روی استعداد خود سرمایهگذاری کرده و در مسیرهای شغلی که نیاز به توانمندیهای اجرایی دارد گام بردارند، به موفقیت بیشتری خواهند رسید.
اما اگر استعداد حوزه اجرا در نیروهای شما کمتر باشد، یعنی نتوانند بلندمدت بر روی هدفی خاص متمرکز شوند، نظم ذاتی بالایی نداشته باشند و همچنين ساعتها و بدون وقفه کار کردن فشار زیادی به آنها بیاورد، احتمالاً در فعالیتهای اجراییمحور سرعت پیشرفت کمتری داشته و با در نظر گرفته نشدن توانمندیهای خود، احساس بیکفایتی کنند.
به گفته تام راث، “مؤسسهی گالوپ در چند دههی اخیر و در فرهنگها و کشورهای مختلف، تحقیقات گستردهای را در مورد چگونگی استفاده از استعدادها در نقشهای شغلی مختلف انجام داده است. خبر خوب اینکه، نمونههای بسیاری از قهرمانانی را در نقشهای مختلف یافتهایم که با تکیه بر تواناییهای خود بسیار درخشیدهاند. با توجه به آنچه که گفته شد، داشتن فرصت در راستای پیشرفت توانمندیهایمان برای رسیدن به موفقیت، بسیار مهمتر از نقش، عنوان و حتی درآمد ما است. در جامعهی کنونی که به طور فزایندهای به سمت استعدادمحوری پیش میرود، لازم است که توانمندیهای خود را بشناسیم وآنها را ارتقاء دهیم تا بفهمیم که در کدام بخش از جامعه به کارآمدی و شکوفایی بیشتری خواهیم رسید.”
به زبانی ساده:
سرمایهگذاری بر روی وقت، انرژی و هزینه به صورت کورکورانه، مانند قماریست که نتیجهی آن به بختواقبال نیروی کار بستگی دارد.
هيچ نيرويي شبیه دیگری نیست
فردی مانند مارکزاکربرگ خالق فیسبوک را در نظر بگیرید. مارک زاکربرگ هم مانند بسیاری از افراد دیگر دنیا در حوزهی توانمندیهای اجرایی استعداد درخشانی نداشت؛ اما با توجه به استعداد ذاتی او در حوزهی توانمندیهای تفکر استراتژیک (Strategic Domain & Influencing Domain) و نبوغی که در توانمنديهاي تحلیلگر (Analytical) و ایدهپرداز ( Ideation) داشت، باعث شد تا تبدیل به برنامهنویسي ماهر و خلاق شود. در ادامه نيز بجای اینکه کورکورانه و با موج جامعه در مسیرهای اشتباه تلاش کرده و انرژی و زمان خود را به باد دهد، به وسیلهی استعدادهای ذاتی که داشت، راه خود را برای رسیدن به درآمد بیشتر پیدا کرد. به عبارت دیگر، استعدادهای موجود در حوزه تفکر استراتژیک خود را به پول تبدیل کرد؛ بدون اینکه نیازی به تلاش شبانهروزی که مربوط به توانمندیهای حوزهی اجرایی باشد.
تمام آنچه که میخواستیم بگوییم همین بود که به قول انیشتین:
اگر یک ماهی را با توانایی بالا رفتن از درخت مورد ارزیابی قرار دهیم، آن ماهی تا پایان عمر با این فکر زندگی میکند که موجودی بیاستعداد و بیعرضه است.
عواقب بیتوجهی به توانمندیها
وقتی نیروهای شما در قلمروی توانمندیهای خود قرار نگیرند، چه اتفاقی میفتد؟ آنها به سادگی از مسیر رشد خود منحرف خواهند شد. بر اساس تحقیقات مؤسسهی گالوپ، اگر توانمندي نيروها، همراستا با نقش شغليشان نباشد، شانس اینکه آن نيروها واقعاً در محل كار خود درگیر فعاليت شغلي شده و دل به كار دهند، شش برابر کمتر میشود.
همینطور زمانی که قادر نباشند از توانمندیهای خود در محل کارشان استفاده کنند، احتمالا آنها:
- از رفتن به سر کار دلهره دارند
- ارتباط مثبت و بلندمدت چندانی با همکارانشان نخواهند داشت
- در برخورد با مشتریان خود ضعیف عمل میکنند
- برای دوستان خود تعریف میکنند که در چه شرایط فلاکتباری کار میکنند
- نسبت به بقیه، بازدهی روزانه کمتری دارند
- خلاقیت بسیار کمتری را تجربه میکنند
صرف نكردن وقت و انرژي در قلمرو توانمندیهاي ذاتي، حتی خارج از دنیای کار هم پیامدهای بسیار جدیتری برای سلامت و روابط نيروها به همراه دارد. همچنین تحقیقات گالوپ نشان میدهند که چگونه رویکرد حركت بر اساس توانمندیها میتواند اعتمادبهنفس، جهتگیری مناسب، امید و مهربانی شما نسبت به دیگران را افزایش دهد.
پس چرا همه افراد زندگی خود را با توانمندیهایشان هماهنگ نمیکنند؟ یکی از مشکلات اصلی این است که اغلب افراد یا از توانمندیهای خود و اطرافیانشان بیاطلاعاند یا قادر به توصیف آنها نیستند.
بحران عزتنفس و اعتمادبهنفس، نتیجه بیتوجهی به استعدادها
کودکی خود را به یاد بیاورید، تا به حال معلمان مدرسه شما را به دلیل نمرات خوبتان در دروس تاریخ، جغرافیا یا ورزش تحسین کردهاند؟ از نگاهی دیگر، چقدر احتمال داشته که به دلیل نمرات بد در دروس ریاضی، فیزیک، شیمی یا زیستشناسی مورد سرزنش قرار بگیرید یا حتی برای نمرات پایین در دروس ادبیات، تاریخ یا ورزش توبیخ شوید؟
با این دو سؤال، به دو اشتباه بحرانی و سرنوشتساز آموزشوپرورش اشاره میکنم:
1. از میانگین پایینتر نباش، تا سرزنش نشوی!
سیستم آموزشی ما بجای پرورش نقاط قوت، تنها به بهبود نقاط ضعف میپردازد. در نتیجه جامعهای کاملاً معمولی و بیجسارت خواهیم داشت که یک عمر از داشتن نقطه ضعف ترسیدهاند و در همه چیز متوسط هستند. از سوی دیگر، افرادی که تصمیم بگیرند تا بجای تلاش کردن برای بهبود نقاط ضعف خود و تبدیل شدن به فردی معمولی، در راستای تقویت نقاط قوت خود تلاش کنند، با موانع زیادی در مسیر خود مواجه میشوند.
اگر بخوام ملموستر بیان کنم، تنها کافیست کودکی تصمیم بگیرد تا نقاشی معروف، شاعری برجسته یا فعال اجتماعی تأثیرگذاری شود؛ احتمالاً بهترین پاسخی که از سوی والدین خود میتواند دریافت کند این است که “در کنار رشته اصلی خودت به علاقههای دیگر هم بپرداز”. اگر این سخن را به زبان کلیفتون ترجمه کنیم، به این صورت در میآید: “در کنار اتلاف بخش اعظمی از انرژی و زمان خودت بر روی مسیری که در آن استعدادی نداری، بخش کوچکی از انرژی و زمانت را هم بر روی استعداد ذاتي خود سرمایهگذاری کن!”.
البته که با توجه به وضعیت اقتصادی کشور، والدین تلاش میکنند تا فرزندانشان را به سمتی سوق دهند که بیشترین درآمد و شأن اجتماعی را داشته و در نتیجه فرزندان از زندگی مرفهی برخوردار باشند. اما معمولاً به این نکته توجه نمیکنند که در هر سیستم اقتصادی، اگر فرزندی بر روی استعداد واقعی خودش انرژی بگذارد، بهقدری توانمند میشود و در حوزه خود میدرخشد که با کمک و همراهی یک کوچ شغلی، میتواند از آن مسیر به درآمد رسیده و از سوی دیگر تا پایان عمر، از کاری که انجام میدهد لذت ببرد.
2. توانمندی، آنگونه تعریف میشود که ما آن را ببینیم
در این سیستم آموزشی، میان توانمندیها تبعیض وجود دارد؛ یعنی تنها بعضی از توانمندیهای حوزه تفکر استراتژیک و اجرایی ارزشمند هستند و دیگر توانمندیها زیر بار تحقیر و سرزنش دیگران سرکوب میشوند. بگذارید با چند مثال این مسئله را روشنتر کنم:
اگر فردی با توان همدلی بالا باشید و دیگران تمایل داشته باشند مسائل شخصی یا احساسی خود را با شما در میان بگذارند، ممکن است از سوی برخی اطرافیان به عنوان فردی متمایل به حواشی یا گفتوگوهای غیررسمی تلقی شوید. (توانمندی همدل ( Empathy)).
اگر فرد مثبتگرایی بوده و خوشخنده و پرانرژی باشید، احتمال دارد اطرافیانتان شما را جدی در نظر نگیرند. (توانمندی مثبتگرا ( Positivity)).
اگر عادت به تنها بودن و غرق شدن در دنیای درونی خودتان را داشته باشید، شاید از دید دیگران به عنوان فردی غیراجتماعی در نظر گرفته شوید. (توانمندی متفکر ( Intellection)).
اگر فردی جاهطلب باشید و تمایل داشته باشید دستاوردهایی بزرگ و اثرگذار خلق کنید که حتی به شهرت منجر شوند، ممکن است از سوی برخی افراد بهعنوان شخصی بلندپرواز، کمتجربه یا خودنمایانه قضاوت شوید. (توانمندی اهمیتطلب).
در نتیجه افرادی که استعدادهایی متفاوت با فرهنگ عمومی جامعه دارند، محکوم به پوشاندن و سرکوب کردن آن استعدادها هستند. این افراد اگر تواناییهای حوزه تفکر استراتژیک نداشته باشند و نمرات خوبی در مدرسه نگیرند، در تمام طول دوران تحصیل خود سرزنش شده و احساس کمهوشی و بیعرضهگی میکنند و در پی آن اعتمادبهنفس خود را به کلی از دست میدهند.
تأثیر نظام آموزشی و بیتوجهی به توانمندیها در فرایند جذبواستخدام
در نظام آموزشی که به شناخت توانمندیها بیتوجهی میشود، تنها توانمندیهای خاصی به عنوان توانمندی واقعي در نظر گرفته میشوند؛ و در نتیجهی آن، نیروهایی که توانمندیهای متفاوتی در برابر توانمندیهای شناخته شده در جامعه دارند، در جایگاههای شغلی اشتباه قرار گرفته و شانس بسیار کمتری برای رشد دارند و در ادامه، استعدادهایشان تا پایان عمر سرکوب شده و شکوفا نخواهد شد. در نتیجه در جامعه با بحران جذبواستخدام مواجه شده و موجی از نارضایتیهای میان کارفرمایان و کارجوها را شاهد خواهیم بود.
سخن آخر
در این مقاله، درمورد انتظارات کارفرمایان و کارجویان از یکدیگر در فرایند جذبواستخدام و باورهای رایج و اشتباهی که وجود دارد مطالبی را ارائه دادیم. سپس به اهمیت توجه به توانمندیها در مسیر فرایندهای جذبواستخدام پرداخته و بیان کردیم که شکوفایی نیروها وابسته به این است که توانمندیهای آنها در راستای نقش شغلیشان باشد. در ادامه به سیستم آموزشی غلط موجود در کشور و بیتوجهی به توانمندیها و همچنين تأثیر آن بر فرایند جذب و استخدام اشاره کردیم و بیان کردیم که دلیل نارضایتیهای فراگیر کارفرمایان و کارجوها از فرایند جذبواستخدام و تعدیلهای فراگیر شرکتها، به دلیل بیتوجهی به توانمندیها است که از نظام آموزشی سرچشمه میگیرد. در مقالات بعد به عوامل مؤثر بر شکوفایی کارمندان و ابزار سنجش آن عوامل پرداخته، فرمول کلیفتون را بیان کرده و درمورد استعداد، توانمندی و سرمایهگذاری بر روی توانمندی مطالبی را ارائه کرده و بعد از آن حوزههای چهارگانهی توانمندیها و تبیین تفصیلی هر کدام از توانمندیها به شما عزیزان ارائه خواهد شد.
برای مطالعهی بیشتر: